پورتال اطلاع رسانی مرکز حراست بنیاد شهید و امور ایثارگران


4 بهمن 01 | بازدید | 22 دقیقه مطالعه

پیدایش ، رویکرد و فرجام گروه های معاند و اپوزیسیون

 

سرفصل‌ها :
تعريف اپوزيسيون:
الف : عدم ملاک بودن کميت
ب : مخالفت با اصل و اساس نظام
ج: نوع فعاليت
طبقه بندي اپوزيسيون بر اساس خاستگاه فکري
الف : گروه هاي معروف به چپ
ب : گروه هاي معروف به راست
تغييرات اپوزيسيون قبل و بعد از دهه ۷۰
الف : تغييرساختار تشکيلاتي از سلسله مراتبي به گروهي
ب : تغيير شيوه فعاليت از عمدتاً مخفي به کاملاً آشکار
ج : تغيير فعاليت از شيوه براندازي سخت به براندازي نرم
د : تغيير گرايش فعاليت از سلولي به اتحاد و ائتلاف
ه : تغيير نگرش از حکومت هاي اتوپيايي به سمت جمهوري و دمکراسي
علل وعوامل تغييرات در اپوزيسيون بعد از دهه ۷۰
الف : تغيير شرايط بين المللي
ب : ثبات نظام جمهوري اسلامي
ج : مديريت مناسب اپوزيسيون توسط دستگاه هاي ذي ربط
 
مقدمه ؛
براي شناخت گروه هاي معاند و احزاب اپوزيسيون و اين که اين معاني بر چه کساني بار مي شود يا در حقيقت اپوزيسيون کيست ؟ و چرا به آنها اپوزيسيون اطلاق مي گردد لازم است ابتدا تعريفي دقيق و همه جانبه از آن ارائه داده تا بتوانيم به راحتي مصداقهاي آن را شناسايي و مورد بررسي قرار دهيم.
هر تعريف داراي دو وي‍‍‍ژگي مهم و کلي است . به عبارت ديگر هر تعريفي بايد جامع و مانع باشد. جامع يعني اينکه تعريف همه مصاديق خود را در بر گيرد و مانع يعني اينکه آن تعريف به گونه اي باشد که هيچ مصداق غير خودش را در خود راه ندهد.
براي روشن تر شدن مسئله به اين مثال توجه کنيد:
چنانچه در خصوص تعريف “انسان ” گفته شود “انسان حيوان است” اين يک تعريف جامع مي باشد زيرا تمامي انسانها حيوان هستند لاکن تعريف مانعي نيست زيرا ساير حيوانات ديگر را مشمول خود نموده است که انسان نيستند. اما اگر در تعريف انسان گفته شود ” انسان حيوان ناطق ضاحک است ” چنين تعريفي يک تعريف جامع و مانع است و در حقيقت کامل مي باشد.
در مورد تعريف اپوزيسيون نيز چنين است اگر تعريف ما از اپوزسيون جامع و مانع نباشد درتشخيص مصاديق آن دچار مشکل شده و اختلاف ديدگاهي در مورد افراد، احزاب و جريانات از آن ناشي خواهد شد. بنابراين ارائه يک تعريف دقيق و کامل براي پرهيز از اختلافات ضروري به نظر مي رسد. البته بر همين اساس افراد سياسي ،جناحي و رسانه اي از کلمه اپوزسيون به غلط در غير جاي خود استفاده نموده و تلاش مي کنند ساير احزاب و گروهها را با اين کلمه از ميدان به در کنند. با عنايت به اينکه اپوزسيون داراي بار منفي بوده مي‌تواند اين مسئله تبعات زيادي را براي جامعه به دنبال داشته باشد.
۱-تعريف اپوزيسيون:
      تعريفي که از اپوزيسيون مورد نظر ماست به شرح زير مي باشد.
“به هر فرد، گروه، حزب، دسته، جمعيت، فکر، مرام که مخالف نظام حاکم بوده و براي براندازي آن تلاش و فعاليت نمايد اپوزيسيون گفته مي شود. “
در اين تعريف سه نکته اساسي لحاظ گرديده است:
الف: در اين تعريف “تعداد” (کميت) ملاک نمي باشد، ممکن است در يک نظامي يک نفر بدون اينکه در ابتدا داراي حزب و گروه و تشکيلات باشد اپوزيسيون نظام بوده و در جهت مخالفت با آن فعاليت نمايد. بنابراين در نظامهاي گوناگون تعداد افراد اپوزيسيون آن نظام ممکن است متغير باشد در نتيجه هر نامي که براي تعدادي از اپوزيسيون نظام ها گذاشته شودمي تواند در اين تعريف گنجانده شود از قبيل سازمان ، انجمن، هيئت و ….        
ب: هر نظامي که در عرصه بين المللي تشکيل مي شود فارغ از اينکه آن نظام داراي چه ايدئولوژي و يا گرايش فکري سياسي بوده و چه ديدگاهي دارد همه اين نظام ها بلا استثناء داراي يک چارچوب و هدف هستند. افراد، گروهها و احزابي هستند که درون اين چارچوب با يکديگر رقابت مي کنند و در نتيجه اين رقابت هر از چندي يک گروه دولت حاکم بر آن نظام را در دست مي گيرد/. دولت يک تيم از افراد سياسي،اقتصادي،فرهنگي و … هستند که داراي برنامه و دکترين بوده و معتقد اين برنامه و دکترين اهداف نظام را پيش خواهد برد و در نتيجه تبليغات، مردم به آنها راي داده و دولت را به آنها مي سپارند. ازسوي ديگر گروهها و احزاب ديگر در درون همان نظام و از همان ابتدا با برنامه هاي دولت حاکم مخالفت مي کنند و معتقدند که برنامه ها و دکترين آنهاست که اهداف و چارچوب نظام را به پيش خواهد برد . لذا ضمن مخالفت قانوني با دولت، برنامه هاي خود را تبليغ مي کنند و چندي بعد ممکن است مردم به برنامه هاي آنها راي دهند و دولت را به آنها بسپارند . در حقيقت به اين احزاب و گروهها که در چارچوب يک نظام با يکديگر رقابت مي کنند اپوزيسيون گفته نمي شود. بلکه آنها رقيب يکديگر هستند . به عنوان مثال : در نظام ايالات متحده آمريکا هنگامي که حزب جمهوري خواه دولت را در دست دارد از همان ابتدا حزب دمکرات با برنامه ها و دکترين حزب جمهوري خواه مخالفت کرده و برنامه هاي خود را تبليغ مي کند در نتيجه ممکن است چهار يا هشت سال بعد حزب دمکرات با راي مردم سکان دولت را در دست بگيرند و اين چرخه همينطور ادامه پيدا مي‌کند.
در نظام جمهوري اسلامي نيز مدتي دولت دوران جنگ سکان هدايت دولت را در دست گرفت و بعد از مدتي با راي مردم دولت سازندگي ، بعد از مدتي دولت اصلاح طلبان و چندي بعد دولت اصول گرا و بعد از آن ممکن است دولت ديگري با راي مردم قدرت دولت را در دست بگيرد . هر کدام از دولتهاي فوق که مشغول هدايت دولت هستند ممکن است ساير گروهها در چارچوب قانوني با دولت وقت مخالفتهايي را اعمال نمايند. بنابراين به اين گروهها و احزاب ،اپوزيسيون اطلاق نمي شود بلکه همانطور که گفتيم به آنها رقيب گفته مي شود. اما احزاب و گروهها و دسته هايي هستند که مخالفت با دولت فقط ملاک عمل آنها نيست . اين گروهها با اصل و اساس نظام مخالفت مي کنند و در صدد هستند که نظام حاکم را سرنگون کرده و يک نظام جديد را در کشور خود حاکم گردانند . مثلاً : در کشور ترکيه که نظام لائيک حاکم است برخي از گروهها و احزاب تلاش مي کنند که نظام لائيک ترکيه را از بين برده و يک نظام اسلامي جايگزين آن نمايند. بنابراين نتيجه ميگيريم اپوزيسيون به افراد و احزاب و گروههايي اطلاق مي شود که مخالفت خود را بر پايه مخالفت بااصل و اساس نظام موجود گذاشته باشند و در صدد باشند که نظام جديدي را پايه‌ريزي نمايند.
ج: يکي از نکات مهم در اين تعريف بحث مهم فعاليت مي باشد . فعاليت مورد نظر در اين تعريف عبارت است از هر نوع اقدامي که در جهت براندازي نظام حاکم پي ريزي شود خواه اين فعاليت يک اطلاعيه ، يک سخنراني و يا يک مصاحبه باشد، خواه يک اقدام ترور يا بمب گذاري و يا اقدام براندازانه.
همه اين اقدامات به عنوان فعاليت عليه نظام حاکم تلقي خواهد شد . در اينجا ممکن است اين شائبه پيش آيد که آيا هيچ فرقي بين يک مصاحبه يا سخنراني و يک اقدام بمب گذاري و ترور به عنوان فعاليت عليه نظام وجود ندارد؟
در جواب بايد گفت که خير. هيچ فرقي از نظر اطلاق فعاليت بر اين اقدامات وجود ندارد زيرا همه آنها اقداماتي است که عليه نظام حاکم با نيت و در جهت براندازي صورت گرفته است. تنها فرقي که در اين نوع فعاليتها وجود دارد نوع برخورد با کساني است که اين اقدامات را انجام داده اند مثلاٌ: ممکن است کسي که يک اطلاعيه و يا مصاحبه و يا سخنراني عليه نظام حاکم انجام داده است از طرف دستگاههاي ذي ربط احضار و در يک محيط دوستانه با آنها صحبت شده و آنها را متنبه کرده و سپس آزاد نمايند. اما در اقداماتي مانند ترور و يا بمب گذاري ، اقدام کنندگان با احکامي همچون زندان طويل المدت و يا اعدام روبرو مي شوند . از طرف ديگر در بعضي از مواقع و برخي از نظامها ممکن است همين اطلاعيه يا مصاحبه و يا سخنراني در جهت براندازي بتواند آن نظام را با مشکلات عديده و متمادي روبرو نمايد و اقداماتي مانند ترور و بمب گذاري وحدت آحاد آن نظام را بيشتر نمايد.
در پايان بحث “تعريف” يک نکته قابل ذکر است و آن اينکه اولاً همه اپوزيسيوني که با نظام حاکم مخالفت مي کنند طبيعتاً با دولت حاکم هم مخالف هستند . ثانياً اين تعريف فقط در کشورهايي که داراي نظامهاي چند حزبي هستند صادق است. در کشورهاي تک حزبي مشخص است هر کس با دولت حاکم مخالف باشدبدان معني است که با نظام حاکم هم مخالف است زيرا دولت و نظام نعل به نعل تابع هم هستند.
 
 ۲-طبقه بندي اپوزيسيون بر اساس خاستگاه فکري :
    سال ۱۳۷۰ يک نقطه عطفي در بررسي و شناخت اپوزيسيون جمهوري اسلامي است همانطور که مي دانيم دهه ۷۰ از اهميت خاصي برخوردار است هم براي نظام ما و هم براي نظام بين الملل .
تغيير و تحولاتي که قبل و بعد از دهه ۷۰ روي داده است اهميت اين موضوع را دو چندان مي کند . بنابراين محور بحث ما از اين به بعد به قبل و بعد از دهه ۷۰ تقسيم بندي مي گردد.
قبل از دهه ۷۰ نظام بين الملل به دو قطب عمده دسته بندي مي شد. يک قطب ،نظام سرمايه داري و کاپيتاليسم به سردمداري آمريکا و جهان غرب و قطب ديگر نظام کمونيسم به سردمداري کشور شوروي سابق و اقمار آن.
احزاب و گروههاي اپوزيسيون کشور ما نيز به پيروي از ساير اپوزيسيون کشورهاي ديگر هر کدام به لحاظ ساختار فکري به يکي از اين دو قطب وابسته بودند و آبشخور فکري و عقيدتي آنها از يکي از اين دو قطب پيروي مي کرد. با اين توضيح به طور عموم مي توان گروههاي اپوزيسيون را به دو دسته کلي تقسيم بندي نمود.
الف: گروههاي معروف به چپ : مانند چريکهاي فدايي خلق (اقليت و اکثريت) حزب کمونيست ايران ، سازمان انقلابي پيکار، سازمان انقلابي راه کارگر ، حزب توده و …و همه گروههايي که مرام آنها کمونيستي و چپ بود را مي توان در اين دسته وارد نمود.
ب: گروههاي معروف به راست : مانند سلطنت طلبان ، درفش کاوياني ، جبهه ملي ، گروه بختيار، نهضت آزادي و …و همه گروههايي که داراي مشي و مرام کاپيتاليستي و يا سرمايه داري و يا ليبرال دمکراسي باشند را مي توان در اين تقسيم بندي جاي داد.
در اين ميان گروههايي از اپوزيسيون هم وجود داشتند که در وحله اول در هيچ يک از طبقه بندي فوق قرار نمي گرفتند مانند گروه فرقان ليکن چنانچه هر يک از اين گروهها که در مقابل نظام مقدس جمهوري اسلامي ايستاده اند را واکاوي و بررسي نماييم قطعاً در يکي از تقسيم بندي فوق قرار خواهند گرفت.
۳- تغييرات اپوزيسيون قبل و بعد از دهه ۷۰ :
در اين بخش به تغيير و تحولاتي کلي اپوزيسيون پرداخته خواهد شد.
الف: تغيير ساختار تشکيلاتي از سلسله مراتبي به گروهي
 
       قبل از دهه ۷۰ ساختار تشکيلاتي اکثريت گروههاي اپوزيسيون به صورت سلسله مراتبي بود بدين معني که در راس هر گروه يک قوه عاقله ( متشکل از يک يا چند نفر ) قرار مي گرفت، اين قوه عاقله در برخي از گروهها رهبر يا دبير کل ،هيئت سياسي، هيئت اجرايي، شوراي مرکزي و يا … ناميده مي شد . اين قوه عاقله داراي چند زير مجموعه بود و هر کدام از اين زير مجموعه نيز خود به زير مجموعه هاي کوچکتر تقسيم مي شدند و به همين ترتيب اين زير مجموعه ها ادامه پيدا مي کرد تا به افراد مي رسيد در اين ساختار اغلب تصميم گيري‌ها در قوه عاقله انجام و به عنوان دستور و بخشنامه به زير مجموعه هاي مربوطه ارجاء و در انتها افراد آن را اجرا مي‌کردند. از سوي ديگر افراد و اعضاي سازمان مجاز نبودند نظرات شخصي خود را به مرحله اجرا بگذارند زيرا در اين صورت بر خلاف دستور تشکيلات مطبوع خود رفتار کرده بودند و مورد برخورد تشکيلات قرار مي گرفتند. اما بعد از دهه ۷۰ اين روش به کلي منسوخ و ساختار تشکيلاتي آنها از سلسله مراتبي به گروهي تغيير کرد بدين ترتيب که همه اعضاي رسمي سازمان ضمن برخورداري از حق رأي مي توانند در همه تصميم گيري‌هاي سازمان مشارکت داشته باشند و در اين صورت رأي اکثريت اعضا ملاک عمل قرار مي‌گيرد وقوه عاقله مي بايست رأي اکثريت را اجرا نمايد.
ب: تغيير شيوه فعاليت از عمدتأ مخفي به کاملأ آشکار
 
 قبل از دهه ۷۰ فعاليت اکثريت اپوزيسيون به صورت مخفيانه انجام مي گرفت . خانه هاي تيمي، اجراي قرارها، نوشتن مقاله ها، اماکن تشکيلاتي و اسامي اعضاي سازمان اکثرأ به صورت مخفي و با پوشش انجام مي‌گرفت به عنوان مثال : چنانچه قرار بود در خصوص يک مسئله مثلأ “جنگ” اطلاعيه پخش شود تصميم گيري در خصوص محتويات اطلاعيه ، بخش مربوطه ، عوامل پخش، زمان پخش و چگونگي پخش اطلاعيه همه و همه به صورت مخفيانه انجام مي گرفت. تمامي مسائل سازمان بر همين اصول استوار بود . اما بعد از دهه ۷۰ اين مسائل کاملأ تغيير نمود و اکثريت مسائل سازماني صورت کاملأ آشکار به خود گرفت . اسامي مستعار از بين رفت و اسامي واقعي اعضاي سازمان جاي آن را گرفت ، تصاوير اعضاي اصلي سازمانها بر روي رسانه ها و اينترنت منتشر شد،جلسات سازمانها با حضور اصحاب رسانه ها و نماينده ساير گروهها تشکيل و اطلاعيه با نام و امضاء نويسنده آنها منتشر شد. به صورت کلي سازمانها و اعضاي آنها تلاش نمودند که کليه فعاليتهاي آنها آشکار و در سايتها و رسانه انعکاس علني پيدا کند .
ج: تغيير فعاليت از شيوه براندازي سخت به براندازي نرم
 
 قبل از دهه ۷۰ فعاليت اپوزيسيون در قالب براندازي سخت صورت مي گرفت . حمل سلاح، کپسول سيانور، قرارهاي مخفيانه، تعقيب و ضد تعقيب همه و همه از مواردي بود که اعضاي سازمانهاي اپوزيسيون به شدت آنها را رعايت و جزء لاينفک اصول تشکيلاتي آنها بود.
از جمله موارد ديگر تشکيل تيمهاي عملياتي، تشکيل بخشهاي مخفي و … را مي توان نام برد. اما بعد از دهه ۷۰ گروههاي اپوزيسيون از اين مسائل دست برداشتند و به تأسيس انجمنهاي علمي گوناگون، برگزاري کلاسهاي آموزشي در تمامي زمينه ها براي اعضاي سازمان و حتي ساير اعضاي جامعه پرداختند. آنها سعي نمودند از امکانات شهري و اجتماعي که به صورت قانوني مي توانستند فراهم کنند استفاده نموده نگاه و بخشي از جامعه را به سوي خود معطوف دارند.
حال اينکه تفاوتهاي براندازي نرم و سخت چيست؟ هر کدام از اين دو روش چه محاسن و چه معايبي دارد؟ شيوه ها و روشهاي هر کدام چيست؟ تأثير هر کدام از اين روشها در جامعه و آحاد آن به چه کيفيتي مي باشد؟ بحثي است که پرداختن به آن مقوله اي ديگر را مي طلبد که مي توان آن را در مباحثي همچون جنگ نرم و براندازي نرم پيگيري نمود.
د: تغيير گرايش فعاليت از سلولي به اتحاد و ائتلاف
 
سازمانها و گروههاي اپوزيسيون در قبل از دهه ۷۰ هر کدام به صورت سلولي يا مستقل عمل مي کردند بدين معني که هر گروهي خود را به تنهايي آلترناتيو جمهوري اسلامي مي دانست و تلاش مي کرد که ضمن سرنگوني جمهوري اسلامي نظام مورد علاقه خود را جايگزين آن نمايد. اين مسئله در اطلاعيه ها، مقالات و نشريات آنها به صورت روشن بيان مي گرديد. به عنوان مثال : حزب توده معتقد بود که تنها آلترناتيو و جانشين نظام جمهوري اسلامي گروه متبوع آنها مي باشد و همه تلاش خود را معطوف اين مسئله مي کرد وهيچيک از آنها حاضرنبودند حتي در تئوري هم که شده سهمي براي سايرين قائل شوند .بررسي اين مسئله که اين نظريات تا چه حد با شرايط ايران اسلامي مطابقت دارد و تا چه ميزان مي توانند همراهي مردم و جامعه را به دنبال خود داشته باشند از جمله مباحثي است که معمولأ يا به آن نمي پرداختند و يا توهم گونه مي پنداشتند که زمينه راه اندازي چنين نظامهايي در ايران فراهم است .
اما با گذشت زمان و مهاجرت اجباري اعضا و کادرهاي اين گروهها به خارج از کشور آنها را از خواب خرگوشي بيدار نمود و يخهاي فکري آنها باز شد در نتيجه به سمت اتحاد هاي مختلف گرايش پيدا نمودند. گروههاي چپ سعي کردند از اختلافات جزئي چشم پوشي نموده و بستر را براي يکپارچه کردن گروههاي هم سو فراهم نمايند، بدين ترتيب گروههاي مانند سازمان اکثريت، سازمان جمهوري خواهان ملي ، حزب دمکراتيک مردم ايران و بخشي از اعضاي گروهک کشتگر، اتحاد جمهوري خواهان ايران “آجا” را راه اندازي نمودند. گروهي ديگري از سازمانهاي چپ مانند بخشي از حزب توده ،سازمان اقليت، سازمان انقلابي راه کارگر، حزب کمونيست ايران و … اتحاد جمهوري خواهان لائيک را برپا نمودند، در طيف گروههاي راست، سلطنت طلبان، جبهه ملي و مشروطه خواهان پادشاهي ، سازمان جمهوري خواهان را سازماندهي کردند. مجددأ با گذشت زمان و عدم کارآيي اين اتحادها و مخصوصأ بعد از حمله آمريکا به عراق و افغانستان قوه عاقله گروههاي اپوزيسيون به اين نتيجه رسيدند که کليت اپوزسيون گذشته از همه اختلاف نظرهايي که با هم دارند يک نقطه اشتراک در ميان آنها وجود دارد و آن براندازي نظام جمهوري اسلامي است لذا با رهنمود عوامل سرويسهاي اطلاعاتي آمريکا، انگليس و اسرائيل حول محور مشترک براندازي نظام با يکديگر ائتلاف نمودند يعني گروههايي که قبل از دهه ۷۰ کاملأ با هم مرزبندي داشته و اصطلاحأ سايه همديگر را با تير مي زدند در يک جبهه واحد عليه نظام وارد مبارزه شدند که نمونه عيني آن را در وقايع تيرماه سال ۷۸ و اغتشاشات روز عاشوراي سال ۸۸ به خوبي مي توان جستجو نمود.
ه: تغيير نگرش از حکومتهاي اتو پيايي به سمت جمهوري و دمکراسي
 
سازمان ها و گروه هاي اپوزيسيون قبل از دهه ۷۰ هر کدام خود را به تنهايي آلترناتيو جمهوري اسلامي مي‌دانستند و براي دوران بعد از سرنگوني ، حکومت هاي مورد نظر خود را که ناشي از عقبه فکري آنها بود مطرح مي کردند . اکثر اين گروه ها به دنبال حکومت هاي آرماني بودند . در نوشته ها و سخنان تئوريسين هاي آنها يک ناکجا آباد و مدينه فاضله هميشه مطرح بود.مثلا حزب توده به دنبال استقرار يک حکومت کمونيستي که در نهايت به سوسياليسم ختم شود بود و تلاش مي کرد مقدمات برپايي اين حکومت را در ايران مهيا نمايد يا سازمان راه کارگر به دنبال جايگزيني حکومت پرولتارياي کارگري در ايران بود و يا حتي گروه هاي سلطنت طلبان تلاش مي کردند مجددا حکومت سلطنتي در ايران برپا نمايند که در اين نظام، پادشاه سلطنت کند نه حکومت. در نتيجه تقريبا تمامي گروه ها و احزاب اپوزيسيون حکومت غايي مورد نظر خود را يک حکومت اتوپيايي و حکومتي که تا کنون شکل واقعي ويا به عبارتي “واقعا موجود” را نداشته است بيان مي نمودند . اما بعد از دهه ۷۰ و با تغييرشرايط داخلي و خارجي و تاثيرپذيري از کشورهايي که به آنجا مهاجرت کرده بودند تغيير نگرش فکري در آنها پديد آمد و به اين نتيجه رسيدند که اينگونه حکومتها حداقل با شرايط کنوني کشور ما همخواني ندارد و بايد به سمت واقعيت ها پيش رفت لذا عنوان کردند که به دنبال حکومتي مانند همه حکومت هاي جمهوري که در غرب وجود دارد هستند،زعم خود که حداقل دمکراسي در آنها رعايت شود .
۴- علل و عوامل تغييرات در اپوزيسيون بعد از دهه ۷۰
      عوامل بررسي شده در قسمت ۳ از اهميت خاصي برخوردار است و مي طلبد که پيرامون آن تحقيقات گسترده اي صورت گرفته و مسائل به صورت عميق و ژرف مورد تدقيق موشکافانه قرار گيرد. لاکن مهمتر از آن بررسي اين مسئله است که چرا اين تغيير و تحولات رخ داد و چگونه اين گروهها و سازمان ها اين تغييرات را پذيرفتند. اين چرخش ۱۸۰ درجه اي باعث گرديد بسياري از اصول اوليه سازمانهاي مورد علاقه خود را زير پا گذاشته و از آن چشم پوشي نمايند. با توجه به مطالب فوق مهمترين علل و عوامل اين تغييرات را مي توان چنين بيان نمود:
الف: تغيير شرايط بين المللي
 
با نگاه سطحي به مسائل جهاني و بررسي مختصر آن مي توان به سادگي شرايط بين المللي قبل و بعد از دهه ۷۰ را احصا و تفاوت آن را با وضوح و شفافيت فوق العاده ملاحظه نمود . يکي از اين موارد پيشرفت تکنولوژي مي باشد. وضعيت تکنولوژي قبل و بعد از دهه ۷۰ اصلأ با يکديگر قابل مقايسه نيست. ويدئو، فاکس، موبايل ، کامپيوتر، ماهواره، تجارت الکترونيک، اينترنت،چت و گفتگو، اطاق پالتاک همه و همه از مصاديق پيشرفت تکنولوژي هستند که تا قبل از دهه ۷۰ فقط در داستانهاي تخيلي قابل پذيرش بود لاکن بعد از دهه ۷۰ همه آنها به واقعيت تبديل و جزء لاينفک زندگي بشريت گرديد.
باز از جمله اين موارد مي توان به انفجار اطلاعات اشاره نمود با پيشرفت تکنولوژي درهاي اطلاعات محرمانه و غير قابل دسترسي بر روي بشريت باز گرديد. همه مردم حتي در ممالک، شهرها و روستاهاي دور افتاده نيزبا يک جستجوي ساده مي توانستند به هر نوع اطلاعاتي که مورد نياز آنها بود دسترسي داشته باشند. ديگر هيچ پديده و اتفاقي در جهان قابل مخفي کردن نبود و در کمتر از حد تصور در تمام جهان گسترش پيدا مي کرد. مردم جهان با دسترسي به اينترنت و ماهواره به راحتي در منازل خود مي توانستند اطلاعات گوناگون را از اقصا نقاط جهان در برابر ديدگان خود ملاحظه کنند که تا قبل از آن براي بدست آوردن هر کدام از آنها زحمات، هزينه ، وقت و عمر زيادي را بايد صرف مي نمودند.
ب: ثبات نظام جمهوري اسلامي
 
زهنيت عمومي اپوزيسيون و افکار عمومي اعضا و هواداران آنها قبل از دهه ۷۰ بگونه اي بود که احساس مي‌کردند در هر يک از مشکلات پيش روي جمهوري اسلامي امکان و درصد سرنگوني نظام بسيار بالاست و همواره بر اين اعتقاد بودند که سرانجام جمهوري اسلامي در برابر يکي از اين بحرانها و موانع زانو زده و سرنگوني انجام خواهد شد و آنها قدرت را در دست خواهند گرفت حتي در دهه ۶۰ که سيل مهاجرت اعضاي آنها به خارج از کشور شروع گرديد بر اين اعتقاد بودند که مهاجرت ديري نخواهد پاييد و با سرنگوني نظام، آنها ظفرمندانه وارد کشور خواهند شد به همين خاطر در کشورهايي که به آنجا مهاجرت کرده بودند حالت اسکان موقت را براي خود انتخاب و بقول تئورسين هاي گروهها اپوزيسيون ” چمدانهاي خود را باز نکرده بودند” و اين فکر و زهنيت که به زودي نظام سرنگون خواهد شد و آنها به کشور باز مي گردند انگيزه، پشتکار و تلاش آنهارا در مبارزه با نظام دو چندان مي کرد. از طرف ديگر مشکلات عديده اي که اپوزيسيون ،استکبار جهاني و مخالفين منطقه اي نظام براي آن بوجود آورده بودند بازتاب يک نظام با ثبات نبود. قائله ها و اغتشاشاتي که در اقصا نقاط کشور بروز کرده و گروههاي اپوزيسيون با حمايت قدرتهاي جهاني و منطقه اي به آن دامن مي زدند از قبيل قائله کردستان ، قائله گروههاي چپ در ترکمن صحرا، گروههاي وابسته خلق بلوچ در جنوب شرقي کشور، بلواي گروههاي موسوم به خلق عرب در جنوب کشور از جمله مواردي بود که اپوزيسيون براي سرنگوني نظام به آن دل خوش کرده بود . با فروکش کردن اين بحرانها جنگي ويرانگر با حمايت اکثريت قريب به اتفاق کشورهاي اروپايي با سردمداري ايالات متحده آمريکا و چشم پوشي اتحاد جماهير شوروي بر نهال نو پاي انقلاب اسلامي تحميل گرديد. اين جنگ بقدري اپوزيسيون را با توهم سرنگوني برسر شوق آورد که سازمان منافقين يعني حرفه اي ترين سازمان تشکيلاتي اپوزيسيون را وادار کرد در کشور متخاصم يعني عراق و در نزديکي هاي مرز ايران اردو زده تا به محض سرنگوني نظام اولين گروه از اپوزيسيون باشد که وارد کشور مي گردد. علاوه بر همه اين موارد وضعيتي بود که نظام در عرصه بين المللي با آن روبرو بود با کار شکني دولتمردان اروپايي و آمريکايي و لابي قدرتمند صهيونيست ها در مجامع بين المللي نظام از دستيابي به کرسي هاي بين المللي و عرض اندام در اين سازمانها به دور مانده بود.
از طرف ديگر اپوزسيون بر اين باور بود که اگر با هيچ يک از اين عوامل سرنگوني نظام تحقق نيابد با توجه به کهولت سن رهبري نظام که به عنوان ستون اصلي استواري آن در برابر مشکلات بود به زودي اين رهبري را از دست خواهد داد و جنگ قدرت در درون کشور شروع و در نهايت سهولت خواسته آنها يعني سقوط نظام جامه عمل به خود خواهد پوشيد. با شروع سالهاي ابتدايي دهه ۷۰ نظام به سلامت از همه اين دشواري ها عبور کرده بود بحرانها مهار ، جنگ طلبان در رسيدن به اهداف خود ناکام، جانشين قدرتمند رهبري انتخاب و نظام در عرصه بين المللي به يک بازيگر تأثير گذار تبديل شده بود. همه اين رويدادها يأس و نا اميدي اپوزسيون را به دنبال داشت . اسکان هاي موقت به دائمي و چمدان هاي بسته باز گرديد. تأثير اين عوامل بقدري عميق بود که بسياري از سازمانها و گروههاي اپوزيسيون شعار سرنگوني را از صدر و ذيل اطلاعيه ها و شاه بيت سخنراني ها ، مصاحبه ها و مقالات خود حذف نمودند.
ج: مديريت مناسب اپوزيسيون توسط دستگاههاي ذي ربط
 
 با بررسي انقلابات مردمي که در کشورهاي مختلف دنيا روي داده پي به چگونگي برخورد انقلابيون با اپوزيسيون خود خواهيم برد. انقلاب بلوشويکها در روسيه ، انقلاب جمهوريخواهان در فرانسه ، انقلاب کمونيستي مائو در چين و يا انقلاباتي که در دهه هاي گذشته تحت عنوان انقلابات مخملي در کشورهاي گرجستان ، لهستان، ليتواني، اوکراين و … روي داد با مختصر تحقيق و تفحص در سرگذشت آنها يک نکته به خوبي بدست خواهد آمد و آن اينکه همه اين انقلابات با توجه به نو پا بودن آنها به شدت با اپوزيسيون خود برخورد کردند و به صورت مبالغه آميزي آنها را از مواهب شهروندي و اجتماعي محروم و با قوه قهرآميز فعالين و کادرهاي اصلي و فرعي آنها را روانه جوخه هاي اعدام ، زندانهاي طولاني و تبعيدهاي گوناگون کردند. کافي بود يک نفر از اعضاي يک خانواده عضو و يا حتي مشکوک به فعاليت در يکي از سازمانهاي اپوزيسيون باشد تمامي اعضاي خانواده با محروميت ها و آزار و اذيت هاي گوناگون روبرو مي گرديدند. اين مسئله بقدري با شدت و حدت اعمال مي شد که اعتراض شديد سازمانها و گروههاي حقوق بشري را (که در ابتدا حامي اين انقلابها بودند) به دنبال داشت.
اما در انقلاب اسلامي ايران دستگاههاي ذي ربط امر اپوزيسيون علي رغم جوان بودن ، نداشتن هيچگونه آموزش خاص و حرفه اي ، مرتبط نبودن با هيچ يک از سرويسهاي اطلاعاتي رايج در دنيا ، فقط وفقط بر اساس آموزه هاي دين مبين اسلام و با سعه صدر تمام و تسامح و تساهل وصف ناپذير بد اخلاقي ها و هنجار شکني اپوزسيون را تا زماني که سلاح در دست نگرفته بودند و به ترور و قتل دست نزده بودند تحمل کردند و بعد از مقابله و سپس تسليم با مدارا با آنها رفتار نمودند که اين مسئله تأثير شديدي بر اعضا و هواداران اين گروهها که اندک تعقل و علاقه اي به کشور و مردم خود داشتند، گذاشت تا آنجا که بسياري از آنها از مبارزه و رويارويي با نظام دست کشيده يا به صف مردم علاقمند به انقلاب اسلامي پيوستند و يا به زندگي عادي خود برگشتند.

برای درج نظر، ابتدا وارد حساب کاربری شوید.

لطفا صبر کنید...